اطلاعات کاربردی
 
 
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 6:19 ::  نويسنده : Amir
شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 1:27 ::  نويسنده : Amir

 تیراژ ۲۴- ادل انرسن پس از تولد پسرش بسیار هیجان زده بود بااین حال شاهد این بود که کودکش “میلا” زمان زیادی از روز را میخوابد. ادل همیشه به این موضوع فکرمی کرد که فرزندش چه رویایی می بیند. ترکیب این حس مادرانه با ابتکاری که ادل داشت باعث شد تا از میلا در وضعیت های مختلف در حالت خواب عکس بگیرد و با نقاشی هایی زیبا رویاهای کودکش را به تصویر بکشد. ادل این مجموعه را”وقتی فرزندم خواب می بیند” نامید. این تصاویر در اینترنت طرفداران زیادی پیدا کرده و میلیون ها بار در شبکه های اجتماعی جهان به اشتراک گذاشته شده است.

 



ادامه مطلب ...


شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:6 ::  نويسنده : Amir

 مناظره

 

ظاهرا دو شاعر در پاسخ به هم شعر گفته اند

خانم ناهید نوری :
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / "براد پیت من" را" حَسَنْ" آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید
پاسخ دندان شکن از نادر جدیدی :
به ‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین
 



جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:40 ::  نويسنده : Amir

 بقیه عکیس هارو در ادامه مطلب حتما ببینید...



ادامه مطلب ...


جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:4 ::  نويسنده : Amir

  "سوتلانا کولوسوا" نقاش 30ساله اهل مسکو ساعات زیادی را در روز به خلق تصاویر خیالی می پردازد. او پنج سال است که نقاشی روی دست را شروع کرده و ابتدا فقط روی دست چپ خود نقاشی می کرد، اما حالا در اماکن عمومی حاضر می شود و دستان دیگران را نیز نقاشی می کند. نقاشی هایی که تنها یک روز عمر دارند و با آب شسته می شوند.

 

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:55 ::  نويسنده : Amir

 

پرسیدند : آیا شما  تا کنون از لیوان شکسته اب خورده اید؟

استادپاسخ داد :آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن

دست کشیده اید!؟

.

.

.

نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم

نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم

خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت

من باشم و آن کسی که من می خواهم . . .

.

.

.

دختر :من حسودیم میشه…. موقعی که دخترا بهت نگاه میکنن!

پسر :حسودی نکن عزیزم

دختر :چرا؟!

پسر :چون تو چیزی داری که اونا ندارن!

دختر :چی؟

پسر :♥ قلبم ♥

.

.

.

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس

تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس

با این همه حال و در چنین تنگدلی

جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .

.

.

.

بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی! سکوت کنی!

فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری!

تموم که شد بغلش کنی و اروم. در گوشش بگی

با من نجنگ ، من دوست دارم . . .

.

.

.

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

.



ادامه مطلب ...


جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : Amir

 

روزی مردی از یک دختر پرسید:


آیا با من ازدواج می‌کنی؟

دختر جواب داد: نه

و از آن پس مرد شاد زیست، به ماهیگیری و شکار رفت، کلی گلف بازی کرد،تمام مسابقات فوتبال را دید و با هرکه دلش خواست رقصید.


دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 1:1 ::  نويسنده : Amir

 

حالا  وقت برای درس خوندن داریم ، کووو تا فردا

زمزمه های  شیطانی شب امتحان !


♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

به خدا سوگند اگر سوالاتِ امتحان را در دست راستم و جواب سوالات را در دست چپم قرار دهند باز هم حسش نیست که درس بخونم !


♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

بوی شوم امتحان آید همی / یار صفر مهربان آید همی

ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم / دل به امید تقلب بسته ایم

مابرای کسب مدرک آمدیم / نی برای درک مطلب آمدیم !


♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

الا یا ایها ممتحنون / چرا هستید نگرون؟

بشینید و بخوانید و بدانید / که امتحان فردا هست آسون !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

ای کسانی که  ازکتاب هایتان به عنوان اشیائی دکوری استفاده کرده اید

اکنون فقط یک معجزه می تواند کارنامه شما را زیر و رو کند !

( ستاد ایجاد رعب و وحشت شب امتحان )

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

تعریف دانشجو :

موجودی است نحیف و لاغر که از تخم مرغ و گوجه تغذیه میکند !

معمولا افسرده است ! و دشمنی عجیبی با کتاب دارد !

مخصوصاً شب امتحان !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

پیش از آن که با استاد مـَچ شوی /  لحظه ی امتحان دادنت نا گزیر می شود !

آی سرکوفت و ضد حال همیشگی /  ناگهان چقدر زود آخر ترم می شود !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان بهم میزند !

آلبرت انیشتین


♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

لـذتی که در خوابیدن روی جزوه هست تو خوابیدن روی تختخواب نرم نیست !

چیه ؟ پریدی رو گوشی بیبنی کی اس ام اس داده ؟ این جای درس خوندنته ؟

هنوز که نرفتی !! د برو د . . . دههه !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

تقلب چیست !؟

۱ – یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان !

۲ – تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

تو باهوشی تو ، حافظه خوبی داری ، مطمئنم قبول میشی . . .

پیامک تلقینی ، شاید فرجی شد !!


♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

اگر میخواهید در امتحانات موفق شوید :

به نکات زیر توجه کنید !

*

*

*

کره خر به جای اینکه راه بیفتی دنبال من بیایی پایین بشین درستو بخون تا موفق بشی !


♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

این روزها هیشکی درس نمیخواند !

شما چطور !؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

تعریف مراقب :

موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد !

سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند !

گالری ضدحال ! موجودی که روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور !؟

یک نوع تله موش زنده !

 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 



شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 2:10 ::  نويسنده : Amir

 انیشتن و راننده اش......

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟

راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...

 

او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.

به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!



جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 12:36 ::  نويسنده : Amir

 

مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو - به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرم‌های مربوطه رو واسه‌تون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...

مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»

رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.» مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها ۱۰ دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق ۱۰ کیلویی گوجه فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگی‌ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایه‌اش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با ۶۰ دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت...

پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانواده‌اش برنامه‌ریزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»

نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراطوری در شغل خودتون به وجود بیارین.. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:

آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت...



جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 12:32 ::  نويسنده : Amir

 تبلیغ کوکاکولا


یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت .

دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»

وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:

پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.

پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.

پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.

پوستر ها را در همه جا چسباندم.»

دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»

وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم،  سپس دوم و بعد اول را دیدند.!!!!

***

مصاحبه شغلی


در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»

مهندس گفت: حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.

مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟

مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟!»

مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما اول تو شروع کردی !!!

***

میدونی من کیم؟!

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:

«یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»

کارمند تازه وارد گفت: «نه»

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»

مدیر اجرایی گفت: «نه»

کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!!
 
 
 
 


جمعه 9 فروردين 1392برچسب:, :: 1:20 ::  نويسنده : Amir


 



شنبه 2 فروردين 1392برچسب:, :: 23:56 ::  نويسنده : Amir

 طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ

کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب

بالماسکه : آن چیز برای ما است (در زبان قمی)

مترو:تلفیقی از کنسرو ، چرخ گوشت ، بوی بد و قطار

مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج

فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز .

مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون .

تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند .

مهندس : به کسی میگویند که همیشه در کارها گند میرند .

پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است.

شِنبِمِه : وقتی شن های لب دریا به یک قمی چسبیده باشد .

کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.

دانشگاه: یک دوره چهارساله که ازش چیز بیشتری یادم نمی آید .

طراز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید .

قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد .

لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است .

اعصاب : چیزیست که هیچکس ندارد ولی توقع دارند تو داشته باشی.

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.

قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.

هر ننه قمری : کلمه ای عمده ی ایرانیان از آن برای خطاب کردن سایرین استفاده میکنند

گروه اینترنتی رویال : جذابترین و باحالترین گروه اینترنتی پارسی زبانان.

بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به گاف رفته است.

گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند .

زن همسایه : موجودی که ساعت ها دم در حرف میزند اما داخل نمیاد چون دیرش میشود .

رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر

ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟

پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.

صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.

هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند .

جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.

و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.

شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد.

پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.

خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون

دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.

فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.

 



یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:, :: 1:9 ::  نويسنده : Amir

 

اثر هنری زیر متعلق به هنرمند فرانسوی Joana Vasconcelos می باشد

 



یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 1:14 ::  نويسنده : Amir

 



یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 1:13 ::  نويسنده : Amir

 



یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 1:10 ::  نويسنده : Amir

 



یک شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, :: 23:25 ::  نويسنده : Amir

 



جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 23:44 ::  نويسنده : Amir

 حتما بخوانید...

 طنزنامه خلقت!

 

خدا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد، 
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود 
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.
و تو علف خواهی خورد 
و از عقل بی بهره خواهی بود 
و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.
 
Picture of a Donkey Kicking out one Hind Leg

خر به خداوند پاسخ  داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است.
پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم 
و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد


خدا سگ را آفرید و به او  گفت:
 تو نگهبان خانه انسان خواهی بود 
و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.
تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد 
و سی سال زندگی خواهی کرد.
تو یک سگ خواهی بود.

 
excited alert puppy wagging his tail with a bone in his mouth 

سگ به خداوند پاسخ  داد:
خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.
کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم 
و خداوند آرزوی سگ را برآورد...

خدا میمون را آفرید و به  او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید 
و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد 
و بیست سال عمر خواهی کرد.
و یک میمون خواهی بود.

 
Picture of a Cute Little Monkey with Big <br /> Ears
میمون به خداوند پاسخ  داد:
بیست سال عمری طولانی است، 
من می خواهم ده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.


و سرانجام خداوند انسان را آفرید 
و  به او گفت: تو انسان هستی.
تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.
تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی 
و سروری همه موجودات را برعهده بگیری 
و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.
و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

 
goofy looking man with his tongue hanging out wearing a smiley face tie

انسان گفت:سرورم!
گرچه من دوست دارم انسان باشم، 
اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.
آن سی سالی که خر نخواست ، 
آن پانزده سالی که سگ نخواست 
و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، 
به من بده.


و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد...

و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند !!
 
Picture of  a Father Giving his Son a Horse Ride
و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر بار می برد
 
 
frantic dad trying to multi task and work on the computer and iron at the same time with children causing chaos

و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!!

 
Picture of an Angry Old Man Waving his Cane

و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...!!!

 



دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, :: 17:50 ::  نويسنده : Amir

 گران ترین عکس جهان , پربیننده ترین عکس جهان , بهترین عکس جهان , پربیننده ترین عکس ۲۰۱۳

 

همواره از سال‌ها پیش یعنی درست زمانی که ویندوز ایکس‌پی محبوب، در اکتبر سال ۲۰۰۱ برای اولین بار قلب رایانه‌های ما را تسخیر کرد، تصویر پشت صحنه یا همان والپیپر پیش‌فرض ویندوز که چمنزاری سبز با آسمانی آبی و چند تکه ابر را نشان می‌داد توجه ما را به خود جلب کرده است.

احتمالا پیش از این چندین گزارش از اینکه این چمنزار در کجا قرار دارد خوانده‌اید و ما نمی‌خواهیم روایتی تکراری را برای شما بازگو کنیم و در این مطلب قصد داریم چگونگی خلق این تصویر و عکاس ان را به شما معرفی کنیم.

چاک اوریر نام عکاس این تصویر است که پس از مدتی و هنگامی که از سوی مایکروسافت به عنوان تصویر زمینه ویندوز ایکس‌پی مورد استفاده قرار گرفت، عنوان پربیننده‌ترین تصویر جهان را به خود اختصاص داد. اما داستان این عکس روایتی جالب‌تر است.

اوریر در این خصوص می‌گوید که وی در سالی که این تصویر را عکسبرداری کرده هفته‌ای چند بار از این مسیر عبور می‌کرده است اما هنگامی که در ماه ژانویه و برای دیدن دوست‌دختر خود از این مسیر در حال عبور بوده با این منظره در منطقه سونوما در ناپا در ایالت کالیفرنیای شمالی روبرو شده است.

بسیاری از مردم وقتی منظره‌ای زیبا را می‌بینند تنها به تحسین آن می‌پردازند و عده‌ کمی وجود دارند که ایستاده و از این گونه مناظر عکسبرداری کنند اما عکاس سابق مجله نشنال جئوگرافیک با دیدن چمن‌های سبز و آسمان آبی و نور خورشید شفاف و تکه ابرهای موجود در آسمان آنقدر مدهوش شده بود که بلافاصله دوربین خود را به کار بیندازد.

مطمئنا او حتی لحظه‌ای هم به این نمی‌اندیشیده که تصویری که در حال ثبت کردن آن است پربیننده‌ترین تصویر جهان خواهد شد..

چند سال بعد وقتی او عکاس مشهوری شد، کمتر کسی به فکر استفاده از تصاویر در زمینه دسکتاپ بود اما اکنون بیش از یک میلیارد نفر این تصویر را دیده‌اند اگر چه برخی از این تعداد به این تصویر بخوبی دقت نکرده‌اند.

وی پس از آن بسیار عادی با این عکس برخورد کرده و حتی ان را فراموش کرده بود تا آنکه مسئولان وب‌سایت کوربیس در تماس با او اعلام کرده‌اند که مایکروسافت خواهان تصویر ارجینال این عکس شده است.
با اینکه چندین سال از انتخاب این تصویر از سوی مهندسان مایکروسافت به عنوان تصویر زمینه پیش‌فرض ویندوز ایکس‌پی می‌گذرد اما هنوز این عکاس ۶۹ ساله بر محرمانه بودن مبلغ قرارداد منعقد شده میان او و مایکروسافت پایبند است و البته قیمت آن چندان هم مهم نیست چرا که هنوز گزارش‌ها این تصویر را گران‌قیمت‌ترین تصویر عکاسی شده در جهان می‌دانند.

 

 



یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 10:0 ::  نويسنده : Amir

 



یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 10:7 ::  نويسنده : Amir

 

  روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.



یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 9:49 ::  نويسنده : Amir

 


پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسدو شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.

 

پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»

 

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»

 

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»

 

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

 

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «
خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.

 

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: « پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»

 

پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.»


جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:55 ::  نويسنده : Amir

 

- بیل گیتس در هر ثانیه ۲۵۰ دلار آمریکا درامد داره، یعنی ۲۰ میلیون دلار در روز و ۸/۷ میلیارد دلار در سال!

 

۲- اگر ۱۰۰۰ دلار از دستش بر زمین بیوفته به خودش این دردسر رو نمیده که برش داره، چون در ۴ ثانیه ای که برداشتنش طول میکشه، این پول عایدش شده!

۳- آمریکا در حدود ۶۲/۵ هزار میلیارد دلار بدهی داره و بیل گیتس به تنهایی میتونه ظرف ۱۰ سال تمام بدهی آمریکا را بازپرداخت کنه!

۴- اون میتونه نفری ۱۵ دلار به همه جمعیت جهان بده و باز هم ۵ میلیون دلار در جیبش باقی خواهد ماند!

۵- اگر مایکل جردن یعنی گرانترین ورزشکار آمریکایی هیچ غذا و آبی نخوره و همه ۳۰ میلیون دلار درامد سالانه اش رو پس انداز کنه، ۲۲۷ سال طول خواهد کشید تا به ثروتمندی بیل گیتس بشه!

۶- اگر بیل گیتس رو به صورت یک کشور تصور کنیم، ۳۷ مین کشور ثروتمند جهان میشه! یا به تنهایی درامدی برابر سیزدهمین کمپانی عظیم آمریکایی خواهد داشت، حتی بیشتر از آی بی ام!

۷- اگر همه ثروت بیل گیتس رو تبدیل به یک دلاری کنیم ، میشه جاده ای از ماه تا زمین باهاش کشید که ۱۴ بار رفته و برگشته! ولی ساخت این جاده، ۱۴۰۰ سال طول خواهد کشید و ۷۱۳ بوئینگ ۷۴۷ باید برای جابجایی این پول ها پرواز کنند.

۸- اگر فرض رو بر این بگیریم که بیل گیتس ۳۵ سال دیگه هم زنده خواهد بود، میتونه روزی ۷۸/۶ میلیون دلار خرج کنه قبل از اینکه به بهشت بره!

۹- اما اگر کاربران ویندوزهای مایکروسافت بتونن بابت هرباری که کامپیوترشون هنگ میکنه، یک دلار از بیل گیتس خسارت بگیرن، وی تنها در ۳ سال ورشکست خواهد شد! حالا ببین چه خبره؟ 



چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 22:24 ::  نويسنده : Amir

  این خانم مانکن درحال راه رفتن به سبک مخصوص مانکن ها بود که پاهایش بهم گره خورده و سپس….!

 

 



چهار شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 23:52 ::  نويسنده : Amir

عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

 

عروس لوس: بع……….له…. (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد ….)

 

عروس زیادی مؤدببا اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،…، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، … ، … (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن … !)

عروس خجالتیاوهوم

 

عروس پاچه ورمالیدهبه کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره….
( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

 

عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، …، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، … ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و … آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش

 

عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ….. چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! … یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین … (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن)

 

منبع:به روزترین ها



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 23:34 ::  نويسنده : Amir

 در عکس زیر یک سرباز خود را استتار کرده است.

منبع:لوکس فان



سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 20:4 ::  نويسنده : Amir

 

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟
شوهر: آره، خوب یادمه
گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟
شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه
زن: کیو خوشبخت کردی؟
شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه



سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 19:47 ::  نويسنده : Amir

 

 

 

 پسر کوچولویی در مراسم عروسی از مادرش پرسید: “مامان، چرا دختره لباس سفید پوشیده؟

 
” مامانش گفت:
 
“این تو عروسی ها یه رسم هست که عروس لباس سفید بپوشه، بخاطر اینکه عروس خیلی خوشحاله و امروز بهترین روز زندگیشه.”
 
پسر یه خورده فکر کرد و گفت: ” خوب چرا پسره (داماد) لباس مشکی پوشیده؟”


یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 15:43 ::  نويسنده : Amir

 

نوع دوم مسافرت در هند...

بقیش و خودتون حدس بزنید...ما هم از این چیزا داریم؟؟؟

 



شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 14:58 ::  نويسنده : Amir

 

فیلم اکشن افسانه جکی چان، ۲ گواهی نامه رکوردهای جهانی گینس را در شانگهای بدست آورد.

روان سیمونز، سرپرست ارشد جی آر وی،این برنامه را برای اجرای رسمی آخرین فیلم جکی چان با نام زودیاک چینی برگزار کرد.

این جایزه را به سبب بیشترین هزینه ای که ساخت این فیلم دربر گرفت و بیشترین اجرای زنده بدل کاری بدست یک بازیگر، به ارمغان آورد.

جکی چان، ۱۵ نقش بزرگ از جمله کارگردان، تهیه کننده، بازیگر، نویسنده و طراح مبارزه، را در ساخت این فیلم ایفا کرد. رکورد پیشین این جایگاه، با ۱۱ نقش به رابرت رودریگز پیشکش شده بود.
جکی چان درباره  این پیروزی گفت، “دستیابی به این جایگاه از رکوردهای جهانی گینس، پذیرشنامه ای بر تمام زندگی حرفه ای من است.

نکته بارز این رویداد، پیشکش دومین جایگاه رکورد جهانی گینس برای بیشترین اجرای زنده تکنیک های بدل کاری بدست یک بازیگر است؛ دستاوردی که بازتاب حرفه شگفت انگیز جکی چان در مسیر زندگی اوست که کمابیش چند بار نزدیک بود جان خودش را در این راه از دست بدهد و استخوان هایش بارها و بارها شکست شد.

سیمونز، دیگاه خود را در مورد این پیروزی اینگونه بیان کرد: “تا کنون هیچکس به اندازه جکی چان خود را برای شادی و سرگرمی به خطر نیانداخته است و این رکورد جهانی ادای احترامی دو جانبه به نوآفرینی و ایستادگی اوست.”
جکی چان، با حرفه ای که بیش از ۵۰ سال به آن پرداخته است در بیش از ۱۰۰ فیلم داخلی و بین المللی از جمله ماجرای پلیس (هنگ کنگ، ۱۹۸۵)، دور دنیا در ۸۰ روز (ایالات متحده آمریکا/آلمان/ایرلند/انگلیس، ۲۰۰۴) و سریال زمان حمله (ایالات متحده آمریکا، ۱۹۹۸و۲۰۰۷)، ایفای نقش کرده است. وی، پیش از تمرکز روی فیلم های هنرهای رزمی، نخستین بار در سن هشت سالگی در فیلم بار وانگ تین بزرگ و کوچک (هنگ کنگ، ۱۹۶۲) ایفای نقش نمود.
وی تمام بدل کاری های خود را بدون آنکه هیچ شرکت بیمه ای، زیان وارده به فراوردههای چان را پذیرا شود انجام داد. پس از آسیب دیدن شماری از بدل کارها در ساخت فیلم ماجرای پلیس، این ستاره به تنهایی با آموزش بدل کارها و پرداخت نسخه های پزشکی آنها از جیب خودش، انجمن بدل کارهای جکی چان را برپا نمود.

 



شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 1:26 ::  نويسنده : Amir

 سلام  دوستانی که مثل من به تیپشون اهمیت میدن دقت کنن،

این مطلب دنباله داره  پس منتظر شماره های بعدیش باشید...

 هر آقایی باید حداقل یه دست کت وشلوار داشته باشه...

 

نکته اول:اهمیت دکمه

هنگام خرید‌‌‌ كت و شلوار حواستان به تعد‌‌‌اد‌‌‌ د‌‌‌كمه‌های كت باشد‌‌‌. كت‌هایی كه د‌‌‌كمه كمتری د‌‌‌ارند‌‌‌ رسمی‌تر هستند‌‌‌ و باید‌‌‌ برای مجالس رسمی انتخاب شوند‌‌‌. علتش هم این است كه كت‌های یك یا 2 د‌‌‌كمه، یقه بازتری د‌‌‌ارند‌‌‌ و پیراهن زیر كت بیشتر د‌‌‌ید‌‌‌ه می‌شود‌‌‌، د‌‌‌ر نتیجه حالت رسمی‌تری پید‌‌‌ا می‌كند‌‌‌. د‌‌‌ر اروپا كت‌های 2 د‌‌‌كمه برای مهمانی‌ها رایج‌تر است ولی ایرانی‌ها انواع 3 د‌‌‌كمه را ترجیح می‌د‌‌‌هند‌‌‌. هرچه تعد‌‌‌اد‌‌‌ د‌‌‌كمه بیشتر می‌شود‌‌‌ كت‌ها نیمه‌رسمی می‌شوند‌‌‌؛كت‌های فانتزی و مد‌‌‌رن و با طراحی نو هم اغلب د‌‌‌كمه بیشتری د‌‌‌ارند‌‌‌..

ادامه:رابطه میان قد و دکمه 

بد‌‌‌ نیست د‌‌‌ر انتخاب تعد‌‌‌اد‌‌‌ د‌‌‌كمه كت به قد‌‌‌تان هم توجه كنید‌‌‌. كت‌های 2 د‌‌‌كمه برای مرد‌‌‌ان كوتاه‌تر و كت‌های 3 د‌‌‌كمه برای مرد‌‌‌ان بلند‌‌‌تر مناسب‌ هستند‌‌‌. این را هم فراموش نكنید‌‌‌ كه بعضی از كت‌ها یك رد‌‌‌یف د‌‌‌كمه د‌‌‌ارند‌‌‌ و بعضی د‌‌‌یگر 2طرف‌ د‌‌‌كمه‌ د‌‌‌ارند‌‌‌. د‌‌‌سته د‌‌‌وم برای افراد‌‌‌ چهارشانه مناسب نیستند‌‌‌ و عرض شانه‌ها را بیشتر نشان می‌د‌‌‌هند‌‌‌. كت‌های تك‌د‌‌‌كمه هم خیلی رسمی هستند‌‌‌ و اگر قرار است فقط یك د‌‌‌ست كت و شلوار د‌‌‌ر كمد‌‌‌ لباستان د‌‌‌اشته باشید‌‌‌، بی‌خیال این كت‌ها شوید‌‌‌ چون خیلی خاص‌اند‌‌‌.......



 



شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 1:12 ::  نويسنده : Amir
کمتر کسی پیدا می‌شود که نام دیوار چین را نشنیده باشد یا عکس‌های آن را ندیده باشد اما انتهای این تنها ساخته بشر که از ماه هم قابل مشاهده است، کجاست؟ به گزارش تک ناز به نقل از فارس، این قسمت از دیوار چین که به «سر اژد‌ها» معروف است در ۳۰۰ کیلومتری شهر بیجینگ در کرانه دریای بوهای واقع شده است. سر اژد‌ها در این منطقه بیست متر در دریا پیش رفته که انگار اژد‌ها در حال آب خوردن است! این قسمت از دیوار در سال ۱۹۰۰ تخریب شده و بعد‌ها توسط مردم دوباره بازسازی می‌شود.


پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 1:2 ::  نويسنده : Amir

 دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .

شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:‌

درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.

در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌ درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان
گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت(راد اس ام اس) و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.

سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر
در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین
گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید دوستان امیدوارم مطالبی رو که تو وبلاگم قرار میدم براتون مفید باشه.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اطلاعات کاربردی و آدرس a.em.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 140
بازدید کل : 356895
تعداد مطالب : 225
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 2